دانلود تحقیق درمورد بررسي رابطه بين روش شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقيت دانشاموزان دختر
با دانلود تحقیق در مورد بررسي رابطه بين روش شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقيت دانشاموزان دختر در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق بررسي رابطه بين روش شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقيت دانشاموزان دختر را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق بررسي رابطه بين روش شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقيت دانشاموزان دختر ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد بررسي رابطه بين روش شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقيت دانشاموزان دختر
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:165 صفحه
قسمتی از فایل:
مقدمه
نظامهاي آموزشي و فعاليتهاي حاكم بر آن ، با توجه به پيشرفت جوامع ،همواره دستخوش تغيير وتحول است و تحول آموزشي ، خود معلول تحول اجتماعي وتحول علوم و تكنولوژي است زيرا در يك جامعه ساده ،نيازها ساده و روش ارضاي نيازها نيز ساده است .
در چنين جوامعي دايرهي آموختنيها گاهي آنچنان محدودند كه هر كسي ميتواند ادعا كند و بگويد :« هر آنچه آموختني است فرا گرفتم .» ولي در جوامع پيچيده و پيشرفته ، سرعت تحول نظامهاي آموزشي آنچنان سريع است كه هر چند سال يكبار ، در ساختار نظام آموزشي دگرگوني كلي ايجاد ميشود ، و اين تحول به حدي است كه گاهي كساني سخن از جامعه بيمدرسه به ميان ميآورند . بهترين دليل در دنياي امروز ، با توجه به پيشرفت سريع علوم وتكنولوژي ، نه ميتوان به تمام دانش موجود دست يافت ، و نه ميتوان هر متخصصي را با هر خصوصيتي به كار تدريس و معلمي وا داشت .
با پيشرفت علوم و فنون و پيچيده شدن جوامع،نيازهاي فردي و اجتماعي نيز پيچيده ميشوند . ارضاي نيازهاي پيچيده نيز درجاي خود ، احتياج به علوم و فنون پيچيده دارد . كسب علوم و فنون پيچيده در سايهي روشهاي آموزشي پيچيده امكان پذير است . به اين جهت وظيفه و مسئوليت معلم امروز نسبت به گذشته سنگينتر و پيچيدهتر شده است ديگر نميتوان با روشهاي سنتي ، جامعه و افراد آنرا به سوي يك تحول پيچيده و پيشرفته سوق داد .
در دنياي پيچيده هيچكس بي نياز از تعليم و تربيت نيست . امروز فعاليت در مدرسه وآموختن ود بخش عظيمي از زندگي انسانها شده است ،ديگر نميتوان با طرز تلقي گذشته ، به شاگرد و تربيت او نگريست آنهايي كه با روشهاي سنتي آموزش ديدهاند ميدانند كه چگونه نشستن سر كلاس،گوش دادن به صداي يكنواخت معلم ، از بر كردن بدون فهم مطالب درسي ، دلهره واضطراب ناشي از امتحان ، و سرزنش معلمان و والدين چگونه موجب نفرت وگريز دانشآموزان از كلاس درس و محيط آموزشي ميگرديد .
اولين گام براي موفقيت در كار معلمي ، ايمان به رسالت معلم و عشق ورزيدن به شاگردان است . اگر معلمان به انسانهايي كه ماهها و سالها با آنها سروكار دارند علاقمند نباشند و نتوانند ارتباط سالم با آنها برقرار كنند چگونه ممكن است بر آنها تاثير بگذارند و موجب تغيير و تحول آنان شوند .
معلم بايد از ويژگيهاي شخصيتي مطلوبي نيز برخوردار باشند ، زيرا شخصيت او، وعلاقه و ايمانش از عوامل بسيار مهم و موثر در فرآيند آموزش است . يك معلم خوب در درجه اول بايد انسان خوبي باشد ، مگر نه اينكه وظيفه او همچون وظيفه انبياء است ،ومگر نه اينكه به بسياري از بزرگان و مصلحان اجتماعي ، صفت معلم و مربي بزرگ دادهاند .اگر انسان بودن وانسان دوستي در هستهي مركزي فعاليتهاي معلمان قرار نگيرد ، هرگز دركار خود موفق نخواهند بود .
علاوه بر برخورداري از شخصيت برجسته ، آگاهي و شناخت معلمان از اصول و روشهاي تعليم و تربيت عامل مهم ديگري است كه ميتواند معلمان را دركار خود موفق سازد . امروزه كار معلمان همچون مشاغل ديگر به تخصصهاي ديگري نياز دارد . معلم امروز بدون آگاهي از روانشناسي ، فلسفه و اصول يادگيري، روشها و فنون تدريس ، هرگز قادر نخواهد بود وظيفهي خطير خود را به نحو شايسته انجام دهد . امروز معلمان نمي توانند صرفاً به اتكاي داشتن مدرك ديپلم يا ليسانس وارد كلاس شوند ، زيرا شناخت شاگردان و آگاهي از فرآيند تدريس ،نخستين نيازي است كه هر معلم كار آمد بايد احساس كند . معلم بايد قادر باشد با شناخت شاگردانش محتواي آموزشي را تا حد امكان ، براساس نيازهاي آنان انتخاب كند و با در نظرگرفتن توانائيهاي ايشان به ايجاد وضعيت مطلوب آموزشي اهتمام ورزد ، او بايد ضمن هماهنگي لازم بين ويژگيهاي فردي و فعاليتهاي آموزشي ، آموزش و يادگيري را براي آنان به صورت تجربهاي شيرين و لذت بخش درآورد .
اگر شاگردان بتوانند درحين آموزش و پرورش ، استعدادهايشان را شكوفا سازند و پيوسته احساس موفقيت كنند ، و در مدرسه فرصت بررسي مسايل شخصي و اجتماعيشان را داشته باشند . به راحتي ميتوانند ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي شايسته خود را بدست آورند و از احساس بيكفايتي و بيگانگي اجتماعي كه معمولاً ناشي از عملكرد غلط معلمان در مدرسه است ، درامان باشند . معلم اگر با اصول و مباني و هدفهاي آموزشي و پرورش ، ويژگيهاي شاگردان و نياز آنان ، روشها و فنون تدريس و ساير مهارتهاي آموزشي آشنايي نداشته باشد هرگز قادر نخواهد بود زمينهي شكوفايي استعداد و خلاقيت شاگردان خود را فراهم كند .
موضوع تحقيق
بررسي رابطه بين روش تدريس شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقيت در دانش آموزان دختر دورهي متوسطهي منطقه 8 تهران
فايده ، هدف و اهميت تحقيق
آشنايي با روشها ، فنون تدريس و الگوهاي تدريس كه جزو فعاليتهاي آموزشي ضمن خدمت تدريس و محسوب ميشوند و بكارگيري آنها ، موجب ميشود كه هدفهاي تعليم و تربيت با سهولت بيشتر و در مدت زمان كوتاهتري تحقق يابند.
تدريس كار آساني نيست ، معلم در تدريس با عوامل مختلف و متعددي سروكار دارد ، كه كنترل مجموعهي آنها ممكن است محيطي را بوجود آورد كه در آن يادگيري مطلوب و موثر صورت گيرد بدون شك عواملي همچون شخصيت معلم زمينههاي علمي وتجربي او ، زمينه وروابط اجتماعي و خانوادگي شاگردان ، اهميت موضوع درس ومسايل بيشمار ديگري در كيفيت تدريس معلم تاثير دارند .
نقش اصلي و حساس معلم در امر آموزش و پرورش بر هيچكس پوشيده نيست ، همه انديشمندان مربيان وهمه افرادي كه به نحوي از انحاء در ارتباط با آموزش و پرورش هستند با ديدگاههاي خاص خود از معلم و نقش حساس او در وادي تعليم و تربيت سخنها گفتهاند .
دانش آموزان ، مسئولان ، والدين ، برنامهريزان ، دانشمندان هم به معلم و كار او چشم دوختهاند واز او انتظارات فراواني دارند ، چون همگي بر اين عقيدهاند كه معلم ميتواند جامعهاي را متحول ودرجهت اهداف مشخص هدايت كند .
امام خميني ميفرمايند : مقام معلم مقام والايي است ، مقامي است كه خداوند آن را معظم شمرده لكن مسئوليت نيز بزرگ است .
خوشبختانه اكثر معلمان ما به اهميت نقش خود به خوبي آگاهند نكتهي مورد توجه اين است كه در اين رابطه وظيفه خود را چه ميدانند ؟ آيا ميپندارند كه وظيفه معلم فقط درس دادن در چهارچب يك برنامهي درسي رسمي است . كه در قالب يك كتاب درسي در اختيار او قرار گرفته و بايد به شكل يك برنامه درسي آموزشي توسط او تغيير حالت يافته ؟ و بدين وسيله وظيفه درس دادن بصورت ياددادن در حيطهي عمل و تجربه قرار گيرد .
در اينجا نكته ديگري مطرح ميشود و آن فرق بين درس دادن و ياد دادن است نكته ي بسيار ظريف وحساسي است . جواب دادن به اين نكته ميتواند مقداري از مشكلات عديده نظام آموزشي را چاره سازي نمايد ، يكي از معضلات آموزشي ، ما كمبود فضاي ساختماني و در نتيجه كمبود كلاسهاي درس است و اجباراً تعداد دانش آموزان در اكثر كلاسها فراوان شده است و با حد استاندارد ، فاصلههاي زياد و غير معقولي دارد . روشن است كه در يك كلاس متراكم ، تفاوتهاي فردي دانش آموزان زياد است ودانش آموزان يك كلاس ، اختلاف زيادي از نظر رشد اجتماعي ، فرهنگي و استعدادهاي يادگيري دارند .